سیری در اندیشه عرفانی امام خمینی (ره)
اهل بیت (ع) واسطهی فیض الهی
نزول فیض و برکات الهی بر عالم و آدم، همچنین سیر صعودی انسان و سایر موجودات عالم به سوی کمال مطلق، تنها از طریق مقام ولایت و به وساطت آن مقام صورت میگیرد. حامل ولایت مطلقه، خلیفهی بزرگ خداوند و قطب اقطاب، انسان کبیر و آدم حقیقی است که از او به «انسان کامل»، «مخلوق اول» و... تعبیر میشود. این مقام اصالتاً از آنِ حضرت ختمی مرتبت و سپس نصیب جانشینان راستین آن حضرت میشود. به همین دلیل در فرازی از کلام حضرت بقیة الله آمده است:
«نحن صنائع ربنا، و الخلق بعدُ صنائعنا»؛ (1) ما ساخته و پرورش یافتهی مستقیم و بیواسطهی خداوند هستیم (و بین ما و او واسطهای نیست) و نظام هستی ساخته و پرورش یافتهی فیض وجود ما است (و ما واسطه ایصال فیض به آنها هستیم).
امام خمینی در این باره بدین مضمون میفرماید:
سلام و درود بر مفتاح وجود و رابطهی بین شاهد و مشهود؛ درِ ابواب غیب هویّت، کلید دایرهی هستی، محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل او که برگزیدگان الهی میباشند؛ آنان که خداوند هستی را با آفرینش نورشان آغاز کرد، و با شناخت و معرفت آنها خداوند شناخته میشود و مایهی اتصال آسمان الهی و زمین آفرینش هستند. (2)
با توجه به این مبنا میتوان دریافت که چرا از حضرت حجت، به عنوان «سبب اتصال» زمین به آسمان تعبیر شده است:
«أین السبب المتصل بین الأرض و السماء أین وجه الله الذی إلیه یتوجه الأولیاء»؛ (3) کجا است آن که سبب اتصال زمین به آسمان است؟ کجا است آن که وجه الله است و اولیای الهی به سوی او روی میآورند و به واسطهی او فیض الهی را دریافت میکنند؟
از آن جا که فیض خداوند در هر دو قوس نزول و صعود، ابتدا به انسان کامل میرسد و از طریق او به سایر موجودات میرسد، در جامعهی کبیره چنین آمده است:
«فاز الفائزون بولایتکم؛ إنْ ذکر الخیر کنتم أوّله و أصله و فرعه و معدنه و مأواه و منتهاه»؛ (4) رستگارند کسانی که از طریق ولایت شما فیض گرفتند؛ هرگاه یادی از خیر و برکتی شود، شما اصل و اساس و اول و فرع و منبع و مأوا و منتهای آن هستید.
شاید پرسیده شود که اگر واسطهی فیض، انسان کامل است پس نقش فرشتههایی که «مدبرات امر» هستند چیست؟
پاسخ این است که فرشتگان به عنوان مدبرات امر در نظام هستی، تحت فرمان انسان کامل هستند؛ لذا برای انجام هر کاری، خدمت امام معصوم شرفیاب میشوند. از امام موسی کاظم (علیهالسلام) نقل شده است که:
«ما من مَلکٍ یهبط الله فی أمر مما یهبط له، إلا بدأ بالإمام، فعرض ذلک علیه»؛ (5) خداوند فرشتهای را برای انجام مأموریتی فرو نمیفرستد مگر این که آن فرشته اول به حضور امام میرسد و آن کار را برای او بازگو میکند.
بنابراین بهرهمندی از فیوضات گوناگون، تحت نظر، اراده و اشراف انسان کامل صورت میگیرد و گسترهی خوان نعمت فیض انسان کامل، همه نظام هستی را فراگرفته و همگان از فیوضات او بهرهمند میشوند. (6)
این حقایق بلند و آسمانی، در عرفان امام خمینی به صورتی زیبا و دلانگیز مطرح شده است که در محورهای ذیل، به اختصار طرح و تحلیل میشود:
الف. واسطهی وجود علمی اشیاء
عین ثابت انسان کامل، واسطهی ظهور سایر اعیان ثابته است و اگر عین ثابت انسان کامل نمیبود، هیچ چیزی ظهور عینی و تحقق خارجی پیدا نمیکرد. امام خمینی در این باره بدین مضمون میفرماید:عین ثابت انسان کامل، خلیفهی بزرگ خداوند در ظهور جامع و اظهار صور اسماء در نشئه علمی است. از آن جا که اسم اعظم، جامع همه اسماء جلال، جمال، ظهور و بطون است، لذا با آن مقام جمعی، در آینهی هر وجودی تجلّی نمیکند؛ پس آینهای حق نمای لازم است که نور اسم اعظم در آن تجلی نماید و از این رهگذر، عالم قضای الهی ظاهر شود؛ و آن آینهی حق نما، عین ثابت انسان کامل است. و اگر عین ثابت انسان کامل نمیبود، هیچ یک از اعیان ثابتهی موجودات دیگر تحقق خارجی پیدا نمیکرد و ظاهر نمیشد و باب رحمت آفرینش گشوده نمیگردید. پس با عین ثابت انسان کامل، اول به آخر متصل و آخر به اول مرتبط شده است. (7)
در تحلیل این فراز از کلام حضرت امام دو نکته باید مطرح شود:
نکته اول: عین ثابت انسان کامل نخستین جلوهی صور اسماء الهی است. در روایتی از امام باقر (علیهالسلام) آمده است:
«إنّ الله أول ما خلق، خَلَق محمداً و عترته الهداة المهتدین، فکانوا أشباح نور بین یَدی الله»؛ خداوند در اول آفرینش، محمد و عترت راهنما و هدایت شدهی او را آفرید، و آنها در پیشگاه خداوند «اشباح» نور بودند.
راوی میگوید: از حضرت سؤال کردم که مراد از «اشباح» چیست؟ حضرت فرمود:
«ظِلّ النور؛ أبدان نورانیّة بلا أرواحٍ»؛ (8) «اشباح» سایهی نور و پیکرهای نورانی بدون روح میباشند.
همچنان که بعضی از صاحبنظران مسائل عرفانی تصریح کرده اند، (9) مراد از «اشباح» همان «اعیان ثابته» (10) یا «صور قدریّه» در اصطلاح عرفان است. اعیان ثابته، مقام ختمی مرتبت و اهل بیت آن حضرت، در نشئه لاهوتی و مقام واحدیت است که به تبع وجود اسماء الهی، موجود هستند؛ لذا در روایات با واژهی اظله (11) و اشباح از آنها یاد شده است. همچنین در این روایت، از اعیان ثابتهی پیامبر و اهل بیت (علیهمالسلام) به پیکرهای نورانی بدون روح یاد شده است؛ زیرا حقایق اعیان، به منزلهی مادهی قابل برای تعلق به وجود خاص هستند و از ناحیهی نَفَس رحمانی و مشیت ساری، به وجود خاصی موجود میشوند. (12)
نکته دوم: به دلیل آنکه اعیان ثابتهی پیامبر و اهل بیت آن حضرت بر اعیان ثابتهی سایر موجودات تقدم و برتری دارند (13) و براساس روایت یاد شده و آموزههای عرفانی، اعیان ثابتهی آن حضرات، نخستین تحقق در نشئه علمی الهی است. (14) بنابراین آنها در هر دو نشئه علمی و عینی، واسطهی فیض الهی محسوب میشوند. امام خمینی در این باره تصریح کرده است:
باید دانست که در محل خود مقرر است که... اعیان سایر موجودات در ظلّ عین انسان کامل در عِلم و عالَم اعیان، مقرر و در عین و عالَم تحقق موجود است. پس اعیان جمیع دایرهی وجود مظهر عین انسان کامل است در عالم اعیان، و جمیع موجودات مظاهر جمال و جلال او هستند در عالم ظهور. (15)
ایشان در جای دیگری بدین مضمون میفرمایند:
عین ثابت انسان کامل، نخستین ظهور در نشئه اعیان ثابته و کلید سایر خزاین الهی است، و سایر لوازم اسماء الهی (اعیان ثابته) توسط عین ثابت انسان کامل ظهور پیدا میکند. (16)
حضرت امام در تحلیل این سخن بدین مضمون میفرمایند:
وقتی عالم اسماء و صفات الهی ظهور یافت و کثرت اسمائی پدید آمد، هر صفتی به صورتی خاص متعین شد و هر اسمی - با توجه به مقام ذات خود - لوازم خاصی نظیر لطف، قهر، جلال، جمال، بساطت، ترکیب، اوّلیت، آخریت، ظاهریت، باطنیت و... را اقتضا کرد. اولین اسم از اسماء الهی که چنین لوازمی را اقتضا نمود اسم اعظم «الله» بود که ربّ عین ثابت محمدی و جامع جمیع حقایق اسمائی است و به صورت عین ثابت محمدی در نشئه علمی ظهور یافت، و از این طریق ارتباط ظاهر و مظهر و روح و قلب و بطون و ظهور حاصل شد. با توجه به این حقیقت به خوبی معلوم خواهد شد که اعیان ثابته - که تحقق علمی وجود اشیاء در مقام واحدیت هستند - در سایهی عین ثابته انسان کامل (حضرت ختمی مرتبت و اهل بیت او) ظهور یافته اند. (17)
به همین دلیل در برخی کلمات حضرت امام در این باره آمده است:
اعیان ثابته به تجلی ذاتی در مقام واحدی، به تبع اسم جامع که به تجلی فیض اقدس متعیّن است، تحقق علمی پیدا کردند... و عین ثابت انسان کامل اولاً و دیگر اعیان در ظلّ آن متعیّن شوند. (18)
ب. واسطهی وجود عینی و خلقت اشیاء
در یکی از فرازهای روایتی از رسول خدا خطاب به امیرمؤمنان آمده است:«یا علی، لو لا نحن ما خلق الله آدم و لا حوّاء، و لا الجنة و النار، و لا السماء و الأرض»؛ (19)ای علی، اگر ما (پیامبر و اهل بیت) نبودیم، خداوند آدم، حوا، بهشت، جهنم، آسمان و زمین را نمیآفرید.
امام خمینی با نقل کامل این حدیث، تفسیر عرفانی مبسوط و زیبایی درباره آن ارائه کرده و درباره فراز یاد شده بدین مضمون فرموده است:
پیامبر و اهل بیت واسطهی بین حق و خلق هستند. (20)
در فراز دیگری از این حدیث آمده است:
«فکیف لانکون أفضل من الملائکة، و قد سبقناهم إلی معرفة ربنا؛ لأنّ أول ما خلق الله أرواحنا، ثم خلق الملائکة»؛ چگونه ما از فرشتهها برتر نباشیم، در حالی که ما پیش از آنها پروردگار خود را شناختیم؛ زیرا اولین چیزی که خداوند خلق کرد، ارواح ما بود و پس از آن فرشتهها را آفرید.
حضرت امام در تحلیل این جمله بدین مضمون میگوید:
چون پیامبر و اهل بیت پیش از فرشتهها وجود یافتند و این پیشی گرفتن، منزه از معنای دهری و زمانی و مکانی است، بنابراین آنها واسطههای الهی در خلقت فرشتهها و کمالات وجودی آنان هستند. (21)
همچنین در برخی از اشعار عارفانهی حضرت امام درباره واسطه و هدف خلقت بودن حضرت بقیة الله آمده است:
خاصه کنون کاندر جهان، گردیده مولودی عیان *** کز بهر ذات پاک آن شد امتزاج ماء و طین
........
مهدی امام منتظر نوباوهی خیر البشر *** خلق دو عالم سربهسر بر خوان احسانش نگین
مهر از ضیائش ذرهای، بدر از عطای بدرهای *** دریا ز جودش قطرهای، گردون ز کشتش خوشه چین
مرآت ذات کبریا مشکات انوار هدی *** منظور بعث انبیا، مقصود خلق عالمین
......
ذاتش به امر دادگر شد منبع فیض بشر *** خیل ملایک سربهسر در بند الطافش رهین
.....
ابر عطا، فیض عمیم، بحر سخی، کنز نعیم *** کانِ کرم عبدالکریم، پشت و پناه مسلمین (22)
این حقیقت، بیانگر یکی دیگر از معارف دینی و آموزههای عرفان اسلامی درباره نقش و جایگاه انسان کامل در نظام هستی است که در متون عرفانی نیز مورد تأکید قرار گرفته است؛ (23) از آن میان کلام زیبا و نغز مولانا در مثنوی است که میگوید:
پس به صورت عالم اصغر توای *** پس به معنا عالم اکبر توای
ظاهر آن شاخ اصل میوه است *** باطناً بهر ثمر شد شاخ هست
گر نبودی میل و امید ثمر *** کی نشاندی باغبان بیخ شجر
پس به معنی آن شجر از میوه زاد *** گر به صورت از شجر بودش ولاد
مصطفی زین گفت کآدم و انبیاء *** خلف من باشد در زیر لوا
گر به صورت من زآدم زادهام *** من به معنا جدّجدّ افتادهام
کز برای من بودش سجده ملک *** و ز پی من رفت تا هفت فلک
پس ز من زایید در معنی پدر *** پس ز میوه زاد در معنی شجر (24)
چنان که گذشت، حقایقی که در کلمات حضرت امام و سایر عرفا دیده میشود، در واقع بازتاب عرفانی روایاتی است که درباره مرتبهی وجودی پیامبر و اهل بیت (علیهمالسلام) رسیده است که به نمونههایی از آنها اشاره میشود:
امیرمؤمنان میفرماید:
خداوند خطاب به رسول فرمود: «و عزتی و جلالی، لولاک ما خلقت الأفلاک»؛ (25)
سوگند به عزت و جلالم، اگر تو نمیبودی، عالم را خلق نمیکردم.
و نیز میفرماید:
"خداوند خطاب به قلم فرمود: این جمله را بنویسد: «لا إله إلا الله؛ محمد رسول الله». قلم از شنیدن نام محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به سجده افتاد و در برابر خداوند سجده نمود، و آنگاه جملهی یاد شده را نوشت. سپس از خداوند سؤال کرد که محمد کیست که نام او را قرین اسم خود قرار دادی؟ خداوند فرمود: «فلولاه ما خلقتُک؛ و لا خلقتُ خلقی إلا لأجله»؛ (26) اگر محمد نمیبود، تو را خلق نمیکردم، و همه عالم را نیافریدم مگر برای او."
امام صادق (علیهالسلام) نیز در این باره میفرماید:
"پیامبر و امیرمؤمنان به صورت نوری در پیشگاه خدا قرار داشتند؛ فرشتگان از حق تعالی درباره آنها سؤال کردند، خداوند فرمود: «لولا هما ما خلقت خلقی»؛ (27) اگر آن دو نمیبودند، عالم را نمیآفریدم."
ج. واسطهی دوام فیض
از جمله مسائل بنیادین دینی و عرفانی این است که اهل بیت (علیهمالسلام) واسطهی دوام فیض الهی هستند. در این عصر نیز وجود مبارک حضرت مهدی به عنوان آخرین سلسله اهل بیت (علیهمالسلام) واسطهی فیض در عالم است. حضرت امام در این باره میگوید:"ولی الله اعظم و بقیة الله فی أرضه - ارواحنا لمقدمه الفداء - که واسطهی فیض و عنایات حق تعالی است و دعای خیرش بدرقهی امت جد بزرگوارش - صلی الله علیه و آله و سلم - میباشد. (28)"
همچنین در جای دیگری میگوید:
"چون «لَیْلَةُ الْقَدْرِ»، لیلهی توجه تام ولیّ کامل و ظهور سلطنت ملکوتیهی او است، به توسط نفس شریف ولی کامل و امام هر عصر و قطب هر زمان - که امروز حضرت بقیة الله فی الارضین، سیدنا و مولانا و امامنا و هادینا، حجة بن الحسن العسکری ارواحنا لمقدمه فداء است - تغییرات و تبدیلات در عالم طبع واقع شود؛ پس هر یک از جزئیات طبیعت را خواهد بطییء الحرکة کند، و هر یک را خواهد سریع کند، و هر رزقی را خواهد توسعه دهد، و هر یک را خواهد تضییق کند. و این اراده، ارادهی حق است و ظلّ و شعاع ارادهی ازلیه و تابع فرامین الهیه است. (29)"
به دلیل آن که مسأله دوام فیض در پرتو وجود آفرین سلسلهی اهل بیت (علیهمالسلام) حضرت بقیة الله، در شمار مسائل پر اهمیت دینی و عرفانی است، به مستندات روایی و عرفانی کلام امام خمینی اشاره میشود:
1. در روایات متعددی آمده است که جهان همواره در پناه حجت الهی به سر میبرد و بدون حضور حجت، لحظهای دوام نخواهد آورد. امام صادق (علیهالسلام) در این باره میفرماید:
«لو بقیت الأرض بغیر إمامٍ لساخت»؛ (30) اگر زمین بدون امام شود، نظام آن از هم فرو میپاشد.
از امام باقر (علیهالسلام) نیز نقل شده است:
«لو أنّ الإمام رُفع من الأرض ساعةً، لماجت بأهلها کما یموج البحر بأهله»؛ (31) اگر امام از زمین برداشته شود، زمین و اهل زمین مثل امواج دریا دچار اضطراب میشوند.
این حقیقت در زیارت جامعه کبیره به این صورت آمده است:
«بکم فتح الله، و بکم یختم، و بکم ینزل الغیث، و بکم یمسک السماء أن تقع علی الأرض، و بکم ینفّس الهمّ و یکشف الضرّ»؛ (32) خداوند با حقیقت وجود شما آفرینش هستی را آغاز کرد و با شما ختم میکند، به خاطر شما باران فرو میریزد و به واسطهی شما آسمان از ریزش باران بر زمین باز میایستد و با توسل به شما گرفتاریها و مشکلات برطرف میشود.
همچنین در برخی از ادعیه آمده است:
«... ثم الحجة الخلف القائم المنتظر المهدی، المرجی الذی ببقائه بقیت الدنیا، و بیمنه رُزق الوری، و بوجوده ثبتت الأرض و السماء»؛ (33)... حجت قائم که امیدها به او است و به واسطهی او دنیا باقی و برقرار است و از برکت وجود او است که مردم رزق و روزی دریافت میکنند و در سایهی وجود او است که آسمان و زمین برقرار است.
2. مسأله دوام فیض در سایهی وجود انسان کامل، در عرفان اسلامی مورد توجه خاصی قرار گرفته است؛ زیرا عرفا بر این اعتقادند که حق تعالی در آینهی دل انسان کامل تجلی میکند و عکس انوار تجلیات، از آینهی دل او است که بر عالم میتابد و همگان از طریق دریافت آن فیض پدید میآیند و حفظ میشوند.
در واقع این انسان کامل است که تجلیات ذاتی و رحمت رحمانی و رحیمی حق سبحانه را برای عالم و همه موجودات استمداد میکند و آنها به واسطهی این استمداد و فیضان تجلیات حق حفظ میشوند. (34)
در راستای این نگاه عمیق است که در برخی متون عرفانی، خطاب به حضرت مهدی (علیهالسلام) آمده است:
ستایش و سپاس پاینده بر آن حقیقت مُضْمَر و نور مستتر الهی باد که حقیقت اسرار علیّه و باطن ارواح قدسیه است، و شناخت حقیقت وجود او معراج عقول بشریه است؛ او خود رسانندهی فروع بر اصول، قطب آسیای وجود، مرکز دایرهی شهود، غایت کمال نشئه طبیعت و منشأ هرگونه کمال و نهایت جمال جمیع عوالم و مجمع هر نوع جمال وجود است؛ حقیقت ذاتش محاذی مرآت مصطفی و متحقق به اسرار مرتضی و جلوهی انوار الهی و تربیت شدهی ربوبی است؛ افاضه و بخشایش به وجود او است؛ غوّاص دریای رحمانیه و ناظم آلاء رحیمیه، صاحب وقت و مولای زمان، ناظم عالم امکان، مایهی آسایش و امان، ابیالقاسم محمد بن حسن، علیه و علی آبائه السلام. (35)
نکتهی مهم آن است که بدانیم چگونه حضرت مهدی واسطهی دوام فیض میباشد و این سخن چسان قابل تحلیل و تبیین است؟ در این باره باید گفت، بزرگان اهل معرفت با تکیه بر مبانی عرفانی معتقدند که انسان کامل، برزخ میان عالم وجوب و امکان است. به بیان دیگر، انسان کامل واسطهی بین حق و خلق است که به وسیلهی او، فیض حق و مدد الهی - که سبب بقای تمام ما سوی الله است - نصیب عالم هستی میشود.
اگر برزخیت انسان کامل نمیبود، پدیدههای عالم به جهت عدم سنخیت و ارتباط با واجب تعالی، نمیتوانستند مدد الهی را بگیرند و هیچگونه فیضی به آنها نمیرسید.
به همین دلیل اگر انسان کامل از مرکز زمین به سوی ملکوت عالم پرواز کند و رحلت نماید، نظام عالم فرو میریزد و آسمان و زمین متلاشی میگردند. (36)
با تکیه بر این آموزههای دینی که به برخی روایات آن اشاره شد و با بهرهگیری از مبانی عرفانی است که امام خمینی در سرودهای زیبا، حضرت مهدی را چنین توصیف میکنند:
حضرت صاحب زمان مشکات انوار الهی *** مالک کون و مکان مرآت ذات لامکانی
مظهر قدرت، ولی عصر، سلطان دو عالم *** قائم آل محمد، مهدی آخر زمانی
با بقای ذات مسعودش همه موجود باقی *** بیلحاظ اقدسش یک دم همه مخلوق فانی
خوشهچین خرمن فیضش همه عرشی و فرشی *** ریزهخوار خوان احسانش همه اِنسی و جانی
از طفیل هستیاش هستی موجودات عالم *** جوهری و عقلی و نامی و حیوانی و کانی (37)
از آنچه گذشت به دست میآید که مقصود از ایجاد عالم و بقای آن، حضور انسان کامل و امام عادل به عنوان خلیفهی خدا در زمین است؛ پس اگر انسان کامل از این نشئه رخت بربندد، عالم دنیا از بین میرود و نشئه دنیا به عالم آخرت تبدیل میشود؛ همانگونه که اگر نفس ناطقهی انسان از بدن جدا شود، بدن بلافاصله دچار خرابی و پوسیدگی میشود. لازم به ذکر است که در عالم آخرت نیز فیض الهی از طریق انسان کامل به موجودات آن نشئه میرسد. یکی از بزرگان در این باره میگوید:
"پس مادام که انسان کامل در دار دنیا بود، عالم محفوظ و خزاین الهی مضبوط باشد، و چون از این عالم منتقل شود به آن عالم و از دنیا مفارقت کند و مقیم در آخرت گردد، و در افراد انسانی کسی نماند که متصف به کمالات الهیه شود تا قائم مقام او گردد و حق تعالی او را خزینهدار خزاین خود سازد، هرچه در خزاین دنیا باشد، از کمالات و معانی، از خزانه بیرون برند، و این بعض دنیوی لاحق گردد به آنچه در خزاین اخروی است و کار خزانهداری به آخرت افتد. پس تجلیات الهیه اهل آخرت را نیز به واسطهی انسان کامل باشد و معانی مفصلهی ایشان را نیز از مقام و مرتبهی جمعیت او متفرع شود. (38)"
د. واسطهی فیض معنوی
از جمله محورهای بنیادینی که در بحث واسطهی فیض بودن اهل بیت مطرح است و آگاهی از آن موجب شناخت بهتر و عمیقتر باورهای دینی میشود آن است که حضرت ختمی مرتبت و اهل بیت آن حضرت (علیهمالسلام) تنها واسطهی حقیقی معارف و حقایق دینی میباشند و تنها از طریق آنها است که میتوان به سرچشمهی علم و معنویت دست یافت.امام خمینی درباره انحصار دریافت فیض هدایت به مشکات پیامبر و اهل بیت آن حضرت میگوید:
"بدان که طی این سفر روحانی و معراج ایمانی را با... عنان گسسته و چشم کور و قلب بینور نتوان نمود؛ (وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللهُ لَهُ نَوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ). (39) پس در سلوک این طریق روحانی و عروج این معراج عرفانی، تمسک به مقام روحانیت هادیان طرق معرفت و انوار راه هدایت که واصلان الی الله و عاکفان علی الله اند، حتم و لازم است. و اگر کسی با قدم انانیت خود، بیتمسک به ولایت آنان بخواهد این راه را طی کند، سلوک او الی الشیطان و الهاویة است... بالجمله تمسک به اولیاء نِعَم که خود راه عروج به معارج را یافته و سیر الی الله را به اتمام رسانده اند از لوازم سیر الی الله است. (40)"
ایشان در جای دیگری پذیرش قلبی رسالت و امامت را تنها راه دریافت فیض معنوی دانسته و گفته است:
"آداب شهادت به رسالت آن است که شهادت به رسالت از حق را به قلب برساند... خصوصاً رسالت ختمیه را که تمام دائرهی وجود، از عوالم غیب و شهود تکویناً و تشریعاً، وجوداً و هدایتاً، ریزهخوار خوان نعمت آن سرور هستند، و آن بزرگوار، واسطهی فیض حق و رابطهی بین حق و خلق است و اگر مقام روحانیت و ولایت مطلقهی او نبود، احدی از موجودات لایق استفاده از مقام غیب احدی نبود و فیض حق عبور به موجودی از موجودات نمیکرد و نور هدایت در هیچ یک از عوالم ظاهر و باطن نمیتابید. (41)"
این دو فراز از کلام امام که حقایق عمیقی را در بیانی کوتاه و روشن بازگو نموده است، نیازمند توضیح نیست؛ از این رو به بیان مبانی این کلمات به صورتی مختصر بسنده میشود.
بحث ضرورت وجود واسطهی فیض از مباحث بنیادینی است که نه تنها در امور معنوی، بلکه در مباحث تکوینی نیز مورد توجه است؛ مثلاً صدر المتألهین در بحث «ربط حادث به قدیم» میفرمایند:
این مسأله فهم عقلا را - اعم از حکما و متکلمین - دچار حیرت کرده و ذهن آنها توان درک درست ارتباط حادث با قدیم را ندارد؛ لذا سخنان پراکندهای در این باره گفته اند که بهترین آن این است که «حرکت دوریه فلکیه، رابط میان حادث با قدیم است»؛ زیرا حرکت فلکیه دائمی است و به همین دلیل میتواند علت و سبب تمام حرکتها، تجددها و متحرکهای عالم باشد. به باور آنها حرکت دوری فلک، ذاتی و دائمی است؛ لذا مستند به علت حادث دیگری نیست و ابتدای زمانی هم ندارد. کوتاه سخن آن که زمان، مقدار حرکت فلک الافلاک است و حوادث و امور متغیر عالم زمانی هستند؛ ولی خود فلک، زمانی نیست و حرکت، ذاتی فلک الافلاک است؛ در نتیجه همه حوادث مستند به حرکت دوری فلکیه است.
و برای فلک الافلاک دو اعتبار مطرح است:
به اعتبار ثُبات، فعلیت و غیر زمانی بودن، به ذات قدیم مستند است؛ یعنی ثُبات و فعلیت فلک الافلاک با جهل بسیط، از مبدأ هستی بخش الهی افاضه شده است.
اما چون مخلوق و حادث است، مبدأ حوادث میشود و امور متغیر و حادثه به حرکت دائمی آن مستند میگردد. (42)
ملاصدرا با نقد این دیدگاه، خود از طریق نظریهی «حرکت جوهری»، رابطهی حادث با قدیم را طرح و تبیین میکند و معتقد است که همه متحرکها و حرکتها، منتهی به طبیعت جوهریه میشود و این طبیعت، مبدأ قریب همه حرکتها و حوادث است و خود، ذاتاً متجدد است؛ گرچه تجدّد آن مجعول بالعرض است؛ یعنی با جعل بسیط ذاتاً متجدد آفریده شده، نه آن که تجدد با جعل مستقل برای او جعل شده باشد.
پس به دلیل آن که تجدد ذاتی آن است و ذاتی، معلَّل نیست (نیازی به علت مستقل ندارد) لذا مستند به فاعل و جاعل نیست.
خلاصه دیدگاه صدرا این است که چون تجدد، ذاتی طبیعت جوهریه است و وجود آن سیّال و متجدد بالذات است، تجدد آن نیازمند علت متجدد و متغیر نیست و مبدأ هستیبخش الهی، وجود او را با جعل بسیط ذاتاً متجدد خلق کرده است. این ذات متجدد، مبدأ حوادث و پدیدههای متغیر است. (43)
امام خمینی با اشاره به این قاعدهی کلی فلسفی معتقدند که از نگاه عرفانی، واسطهی فیض و رابطهی حادث با قدیم، ولایت مطلقهی انسان کامل و وجود فیض مقدس است:
"چنانچه در ربط حادث به قدیم و متغیر به ثابت، محتاج به واسطه و رابطهای است که وجههی ثُبات و تغیّر و قِدَم و حدوث داشته باشد که اگر آن واسطه نباشد فیض قدیم ثابت عبور به متغیر حادث، در سنت الهیّه نکند... چنانچه ذوق عرفانی را اقتضای دیگری است... در ذوق عرفانی رابط، فیض مقدس و وجود منبسط است که مقام برزخیت کبری و وسطیت عظمی را دارد؛ و آن بعینه، مقام روحانیت و ولایت رسول ختمی که متحد با مقام ولایت مطلقهی علویه است، میباشد... همین طور در رابطهی روحانیهی عروجیه که عکس رابطهی کونیّه نزولیه است... محتاج به واسطه است که بدون آن واسطه صورت نگیرد و ارتباط قلوب ناقصهی مقیّده و ارواح نازلهی محدوده به تامِ فوق التمام و مطلق من جمیع الجهات، بیواسطههای روحانی و رابطههای غیبی تحقق پیدا نکند... بالجمله، تمسک به اولیای نِعم که خود راه عروج به معارج را یافته و سیر الی الله را به اتمام رسانده اند از لوازم سیر الی الله است. (44)"
سخن امام گویای این حقیقت است که اولاً، از نظر ایشان در قوس صعود نیز، همچون قوس نزول، واسطهی فیض لازم است و این مسأله که از نوآوریهای عرفانی امام به حساب میآید.
ثانیاً، در دو قوس نزول و صعود، واسطه و رابطهی فیض یک حقیقت است و آن عبارت است از وجود منبسط و فیض مقدس که وجوداً با مقام روحانیت و ولایت محمدی و علوی متحد است.
با چنین نگاهی، مسأله فیض معنوی نیز به آسانی فهمیده میشود؛ بر این اساس تنها از طریق واسطهی فیض است که قلبهای ناقص و مقید و ارواح نازل و محدود، فیض هدایت و معنویت را دریافت میکنند.
آنچه در عرفان امام خمینی در این باره آمده، در واقع بازتاب حقایق بلندی است که در معارف دینی و آموزههای عرفانی مطرح شده است. به عنوان نمونه، امیرمؤمنان در نهجالبلاغه میفرماید:
«بنا اهتدیتم فی الظلماء و تسنمتم ذُروَةَ العلیا، و بنا افجرتم عن السرار»؛ (45) شما به وسیلهی ما اهل بیت از تاریکیهای گمراهی هدایت یافتید و به قلهی فضیلت رسیدید، و از شب تیره به سپیده دم صبح درآمدید.
در زیارت جامعهی کبیره نیز خطاب به اهل بیت (علیهمالسلام) آمده است:
«بکم أخرجنا الله من الذلّ و فرّج عنا غمرات الکروب و أنقذنا من شفا جُرف الهلکات و من النار. بموالاتکم علّمنا الله معالم دیننا و أصلح من کان فسد من دنیانا؛ و بموالاتکم تمّت الکلمة و عظمت النعمة و ائتلفت الفرقة؛ و بموالاتکم تقبل الطاعة المفروضة»؛ (46) خداوند به وسیلهی شما، ما را از پرتگاههای سقوط و نابودی و از آتش نجات داد، و به خاطر محبت شما نشانههای دین را به ما آموخت و آنچه از دنیای ما تباه شده بود اصلاح کرد؛ با محبت شما کلمهی توحید، کامل و نعمت، بزرگ شد و در سایهی محبت شما طاعت و عبادتهای واجب پذیرفته میشود.
امام خمینی با ذکر روایتی سراسر نور از امام باقر (علیهالسلام)، اهمیت معرفت نسبت به اهل بیت را یادآور میشوند. (47) در این روایت آمده است:
«لو أنّ رجلاً قام لیله و صام نهاره و تصدّق بجمیع ماله و حجّ جمیع دهره، و لم یعرف ولایة ولیّ الله فیوالیه و یکون جمیع أعماله بدلالته إلیه، ما کان علی الله حقٌ فی ثوابه، ولا کان من أهل الإیمان»؛ (48) اگر کسی شبها را به عبادت قیام کند و روزها روزه بگیرد و تمام اموالش را صدقه دهد، در تمام عمرش حج بجا آورد، اما ولایت ولیّ الله را نشناسد تا به ولایت او درآید و همه اعمال خود را با هدایت و راهنمایی او انجام دهد، حقی بر خداوند ندارد و از اهل ایمان شمرده نمیشود.
مولانا درباره واسطهی فیض بودن انسان کامل میگوید:
گفت لا ینظر الی تصویرکم *** فابتغوا ذالقلب فی تدبیرکم
من ز صاحب دل کنم در تو نظر *** نه به نقش سجده و ایثار زر
تو دل خود را چو دل پنداشتی *** جُست و جوی اهل دل بگذاشتی
صاحب دل آینهی شش رو شود *** حق از او در شش جهت ناظر بود
هر که اندر شش جهت دارد مقر *** نکندش بیواسطهی او حق نظر
گر کند رد از برای او کند *** ور قبول آرد همو باشد سَنَد
بی از او ندهد کسی را حق نوال *** شمّهای گفتم من از صاحب وصال
موهبت را بر کف دستش نهد *** وز کفش آن را به محرومان دهد
با کفش دریای کلّ را اتصال *** هست بیچون و چگونه بر کمال
اتصالی که نگنجد در کلام *** گفتنش تکلیف باشد والسلام (49)
این اشعار نغز بازگو کننده همان حقایقی است که در آموزههای دینی و عرفان امام خمینی مطرح گردیده است.
براساس مبانی عرفانی، انسان کامل به منزلهی مردمک چشم، برای حق سبحانه است؛ از این رو در برخی متون عرفانی آمده است:
«و هو للحقّ بمنزلة إنسان العینی الذی یکون به النظر»؛ (50) انسان کامل برای خداوند، همانند مردمک چشم برای انسان است که دیدن به وسیلهی آن صورت میگیرد.
به همین دلیل امیرمؤمنان فرمود:
«أنا عین الله». (51)
مولانا در مقام تبیین این مسأله میگوید، تا دل از انسان کامل تبعیت نکند، منظر سبحانی نمیشود و مورد توجه الهی قرار نمیگیرد.
انسان کامل همچون آینهی شش رویهای است که فیض حق تعالی از شش جهت بر او میتابد و از طریق او بر سایر موجودات افاضه میشود. رحمت خداوند بر انسانها از طریق انسان کامل سرازیر میشود و اگر کسی را خداوند از فیض خود بینصیب کرد آن نیز از طریق انسان کامل است. خداوند بدون وجود انسان کامل به کسی عطایی نمیدهد؛ لذا هر فیضی را باید از طریق وجود او دریافت؛ زیرا خداوند عطایای خود را در دست انسان کامل قرار میدهد و از دست او به افرادی که مشمول رحمتند عطا میشود؛ لذا انسان کامل واسطهی فیض است. (52)
پینوشتها:
1. کتاب الغیبة، ص 173؛ بحارالانوار، ج 53، ص 178، توقیع 9.
2. ر.ک: شرح دعاء السحر، ص 3-4.
3. مصباح الزائر، ص 450.
4. من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 616.
5. بحارالانوار، ج 26، ص 357، ح 21.
6. ادب فنای مقربان، ج 1، ص 228.
7. ر.ک: مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، ص 35.
8. الکافی، ج 2، ص 328، ح 10.
9. ر.ک: مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، مقدمه آشتیانی، ص 71.
10. عرفا تحقق موجودات در علم الهی را «اعیان ثابته» مینامند. جامی میگوید: «اعیان ثابته عبارت از صور اسمائی متعین در حضرت علمیه است و آن صور از ذات الهی با فیض اقدس و تجلی اول افاضه میشود؛ چون فیض الهی به دو نوع تقسیم میشود: یکی فیض اقدس است که به وسیله آن اعیان ثابته و استعدادهای آنها در علم الهی پدید میآید؛ دیگر، فیض مقدس است که به وسیله آن اعیان ثابته موجودات وجود عینی و تحقق خارجی پیدا میکنند»؛ نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 42.
11. سایهها.
12. ر.ک: مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، مقدمه آشتیانی، ص 71-72.
13. ر.ک: همان، مقدمه آشتیانی، ص 72.
14. ر.ک: همان، ص 35.
15. شرح چهل حدیث، ص 338.
16. ر.ک: مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، ص 30.
17. ر.ک: همان، ص 30-31.
18. سرّالصلوة، ص 90-91.
19. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 237.
20. ر.ک: مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، ص 78.
21. ر.ک: همان، ص 79.
22. دیوان امام، ص 259-262.
23. نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 96-109.
24. مثنوی معنوی، دفتر 4، ص 566.
25. بحارالانوار، ج 15، ص 28، ح 48.
26. همان، ص 29.
27. همان، ص 12، ح 13.
28. صحیفه امام، ج 17، ص 316.
29. آداب الصلوة، ص 327.
30. الکافی، ج 1، ص 252، ح 10.
31. همان، ص 253، ح 12.
32. من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 615.
33. مفاتیح الجنان، دعای عدیله.
34. نفد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 89؛ الکلمات المکنونه، ص 121.
35. مناقب، ص 171-172.
36. الفکوک، ص 248.
37. دیوان امام، ص 265.
38. الکلمات المکنونه، ص 131-132.
39. «کسی که خدا برای او نوری قرار ندهد، او را نوری نخواهد بود»؛ نور (24): 40.
40. آداب الصلوة، ص 135-136.
41. همان، ص 137.
42. ر.ک: الحکمة المتعالیه، ج 3، ص 128.
43. ر.ک: همان، ص 68 و 135.
44. آداب الصلوة، ص 135-136.
45. نهجالبلاغه، خطبه 4.
46. من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 616.
47. ر.ک: آداب الصلوة، ص 137.
48. الکافی، ج 3، ص 30، ح 5.
49. مثنوی معنوی، دفتر 5، ص 747.
50. شرح فصوص الحکم (قیصری)، ص 70.
51. التوحید، ص 164، ح 1.
52. شرح مثنوی، دفتر 5، ج 3، ص 30-72؛ شرح جامع مثنوی، دفتر 5، ج 5، ص 257-260.
صادقی ارزگانی، محمد امین، (1387) سیمای اهل بیت (ع) در عرفان امام خمینی (ره)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}